هم‌قافیه با باران

روضه خوان بر فراز منبر رفت

پنجشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۴، ۰۲:۳۷ ب.ظ

روضه خوان بر فراز منبر رفت
السلام علیک یا عطشان
روضه را بی مقدمه وا کرد
السلام علیک یا عریان
.
گرگ ها تکه تکه اش کردند
تا که از اسب بر زمین افتاد
گریه کن لطمه زد شنید ارباب
نیزه ای خورد و با جبین افتاد
.
چشمش از تشنگی سیاهی رفت
مادرش را فقط صدا می زد
آتشی زد به قلب زهرا آن
پیرمردی که با عصا می زد
.
روضه خوان گفت:خاک بر دهنم
رحم حتی نشد به پیرهنش
نیزه ای در میان آن بلوا
آمد از راه و رفت در دهنش
.
آه از آن دم که خواهرش آمد
دید قاتل گرفته مویش را
ناله زد...دور شو که جان دارد
شمر...خنجر...خدا... گلویش را...
.

فرزاد نظافتی

۹۴/۰۸/۲۱
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران