هم‌قافیه با باران

سیر گلزار که یارب در نظر دارد بهار!

سه شنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۶:۲۹ ب.ظ

سیر گلزار که یارب در نظر دارد بهار!
از پر طاووس دامن بر کمر دارد بهار

شبنم ما را به حسرت آب می‌باید شدن
کز دل هر ذرّه طوفانی دگر دارد بهار

رنگ: دامن‌چیدن و بوی گل از خود رفتن است
هرکجا گل می‌کند، برگ سفر دارد بهار

جلوه تا دیدی، نهان شد؛ رنگ تا گفتی، شکست
فرصت عرض تماشا این‌قدر دارد بهار

نیست در بار دماغ‌آشفتگان این چمن
آن‌قدر صبری که بار رنگ بردارد بهار

محرم نبضِ رم و آرام ما عشق است و بس
از رگ گل تا خط سنبل خبر دارد بهار

ای خرد! چون بوی گل دیگر سراغ ما مگیر
در جنون سر داد ما را، تا چه سر دارد بهار!

سیر این گلشن غنیمت دان که فرصت بیش نیست
در طلسم خندة گل بال و پر دارد بهار

بوی گل عمری است خون‌آلودة رنگ است و بس
ناوکی از آه بلبل در جگر دارد بهار

لاله: داغ و گل: گریبان‌چاک و بلبل: نوحه‌گر
غیر عبرت زین چمن دیگر چه بردارد بهار؟

زندگی می‌باید، اسباب طرب معدوم نیست
رنگ هرجا رفته باشد، در نظر دارد بهار

زخم دل عمری است در گَرد نفس خوابانده‌ام
در گریبانی که من دارم، سحر دارد بهار

کهنه‌درسِ فطرت‌ایم، ای آگهی‌سرمایگان!
چند روزی شد که ما را بی‌خبر دارد بهار

چند باید بود معذور طراوت‌های وهم؟
شبنمستان نیست «بیدل»، چشم تر دارد بهار


بیدل

۹۵/۰۲/۲۱
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران