هم‌قافیه با باران

قند و عسل من ! « غزل » من ! گل نازم !

سه شنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۲۲ ب.ظ

قند و عسل من ! « غزل » من ! گل نازم !
کوته شده ی رشته ی امید درازم !

خرّم شده اکنون چمن دیگری از تو
ای ابر نباریده به صحرای نیازم !

با شوق تو عالم همه سجاده ی عشق است
آه ای دهن کوچک تو ، مُهر نمازم !

شاید برسم با تو بدان عشق حقیقی
ابرویت اگر پل زند از عشق مَجازم

شاید که از این پس به هوای تو ببندد
از هر هوسی چشم ، دل وسوسه بازم

یادت دل پُر عاطفه ای چون تو ندارد
هر چند که دیری است شده محرم رازم

دیری است نغلتیده و با خویش نبرده است
جز زیر و بم غم به فرود و به فرازم

بزدای غبار از رخم و پنجه ی مهری
بر من بکش ، آن گاه بساز و بنوازم

بنواز که صد زمزمه ی عشق نهفته است
خاموش و فراموش به هر پرده ی سازم

اینک تو و آن زخمه و اینک من و این زخم
خواهی بنوازم تو و خواهی بگدازم

هر چند رقیب است ولی تنگ نظر نیست
دریا دلی ِ ساحلی ِ دوست بنازم

من گم شده بودم که مرا یافت برایت
عشق و سپس افکند به آغوش تو بازم

حسین منزوی

۹۵/۰۷/۲۷
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران