هم‌قافیه با باران

لاله در باغ خزان، برگ و برش کم می شد

سه شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۳، ۱۱:۳۱ ق.ظ

لاله در باغ خزان، برگ و برش کم می شد

شمع ویرانه فروغ سحرش کم می شد


پلک بی حوصله اش خواست بخوابد، ای کاش

اندکی هلهله ی دور و برش کم می شد


زخم پاهای ورم کرده اگر خوب نشد

لااقل کاش کمی درد سرش کم می شد


بهر دلخوش شدن عمّه تبسّم می کرد

شاید از دغدغه ی همسفرش کم می شد


اشک و خاکستر و سیلی اثراتی دارد

ذرّه ذرّه مژه ی پلک ترش کم می شد


لگد لعنتیِ زجر زمینگیرش کرد

کاشکی درد عجیب کمرش کم می شد


سر هر کوچه که رفتند شمرد این دختر

چند دندان ز دهان پدرش کم می شد


عمویش عالم و آدم همه را می سوزاند

تار مویی اگر از روی سرش کم می شد


خوب شد شانه نزد موی سرش را زینب

چون همین چند موی مختصرش کم می شد

جواد پرچمی

۹۳/۰۸/۰۶
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران