من نمیفهمم تو را یا تو نمیفهمی مرا؟!
سه شنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۲۲ ق.ظ
من نمیفهمم تو را یا تو نمیفهمی مرا؟!
عشق من! خسته شدم از لاکِ بیمهری درآ!
این چه تشویشیست در جانم که بیتابم مدام
رک بگو! افتادهام از چشمِ احساست چرا؟!
قهر کردن کارِ ناجوریست، از بد بدتر است
قلبِ من با ناله میگوید که دلتنگی خر است!
سنگدل! بیمعرفت! بس کن! چرا قهری مدام؟!
التماسم را نمیبینی؟! مگر گوشت کر است؟!
ناز بیش از حد مکن! اسرافکاری یک خطاست
نازِ مطلق، نازنین، مختصِّ ذاتِ کبریاست
ناز حتماً کن، ولی در چارچوبِ اعتدال
قهر هم گاهی، و اِلّا قهرِ ممتد، ناسزاست!
مثلِ معتادی خمارم، کمپِ ترکِ عشق کو؟!
با لبانت نشئهام کن، ای لبت خوش عطر و بو
من مُعلّق ماندهام بینِ زمین با ماوراء
میگذاری تا بگیرم تا ابد من با تو خو؟
محمدصادق زمانی
۹۴/۰۶/۲۴