هم‌قافیه با باران

نمِ باران نشسته روی شعرم... دفترم یعنی!

شنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۳، ۱۱:۵۲ ب.ظ

نمِ باران نشسته روی شعرم... دفترم یعنی!

نمی¬بینم تو را ابری ست در چشم تَرم یعنی

سرم داغ است و یک کوره تبم، انگار خورشیدم

فقط یکریز می گردد جهان دورِ سرم یعنی

تو را از من جدا کردند و پشت میله¬ها ماندم

تمام هستی ام نابود شد، بال و پرم یعنی

نشستم صبح و ظهر و عصر در فکرت فرو رفتم

اذان گفتند و من کاری نکردم... کافرم یعنی؟

اگر ده سال بر می گشتم از امروز می¬دیدی 

که من هم شور دارم عاشقی را از بَرَم یعنی

تنِ تو موطِن من بوده پس در سینه پنهان کن

پس از من آنچه می ماند به جا؛ خاکسترم یعنی

نشستم چای خوردم، شعر گفتم، شاملو خواندم

اگر منظورت این¬ها بود، خوبم... بهترم یعنی!


مهدى فرجى

۹۳/۰۸/۱۷
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران