هم‌قافیه با باران

پُرِ زخمم و غم قهرِ تو مانند نمک

يكشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۴۸ ب.ظ

پُرِ زخمــــم و غــــم قهــــرِ تو مــاننـــد نمــک

به گمــــانم که بمیــــرم، تـو بگــویی بـه درک


به هــــوای تو دلــــم یکســــره، آرام و یــواش

می کشــد از ســــر دیــوار حیــــاط تـو سـرک


مدتی هـست که فهمیــده ام آن خنــده ی تو

در خودش داشــته مجمــوعه ای از دوز و کَلک


تا کـه من دق کنــم از غصــه، برایش هـــر روز

می کشی سرمه و سرخاب و سفیداب و زَرک


رنـگ و رویـــم شــده از تندی اخــــلاق تـو زرد

شــده ام لاغــر و پــژمرده، لبــم خــورده تـَـرک


دوستـی گفت: «گمــانم که به این حالـت تند

عاشقــی را زده در خــانه ی قلـب تو محــک»


«دوستــت دارم»و با گفتــن آن صـــــدهـا بــار

داده ام دست دل سنــگ و سیــــاه تو گَـــزک


گفتـه بودی که شـکایت نکنم...چشم! دعــــا:

حافظــت دســت خـــدا باشـــــد و اَللهُ مَعـَـــک


جواد مزنگی

۹۳/۱۲/۰۳
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران