هم‌قافیه با باران

چند یاد چمن و حسرت پرواز کنم

چهارشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۳، ۰۶:۵۵ ب.ظ

چند یاد چمن و حسرت پرواز کنم 
 بشکنم این قفس و بال و پری باز کنم 
 بس بهار آمد و پروانه و گل مست شدند 
 من هنوز آرزوی فرصت پرواز کنم 
 خار حسرت زندم زخمه به تار دل ریش
 چون هوای گل و مرغان هم آواز کنم 
بلبلم ، لیک چو گل عهد ببندد با زاغ 
 من دگر با چه دلی لب به سخن باز کنم 
سرم ای ماه به دامان نوازش بکذار 
 تا در آغوش تو سوز غزلی ساز کنم 
به نوایم برسان زان لب شیرین که چو نی 
 شکوه های شب هجران تو آغاز کنم 
 با دم عیسوی ام گر بنوازی چون نای 
 از دل مرده بر آرم دم و اعجاز کنم 
بوسه می خواستم از آنمه و خوش می خندید 
 که نیازت بدهم آخر اگر ناز کنم 
سایه خون شد دلم از بس که نشستم خاموش 
 خیز تا قصه ی آن سرو سرافراز کنم


ابتهاج

۹۳/۱۱/۰۸
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران