هم‌قافیه با باران

گفتم به دام اسیرم ، گفتا که دانه با من

يكشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۵۸ ب.ظ

گفتم به دام اسیرم ، گفتا که دانه با من
گفتم که آشیان کو ، گفت آشیانه با من

گفتم بدون بهرام شوق ترانه ام نیست
گفتا بیا به گلشن شور ترانه با من

گفتم بهانه یی نیست تا پر زنم به سویت
گفتا تو بال بگشا راه بهانه با من

گفتم به فصل پیری در من گلی نروید
گفتا که من جوانم فکر جوانه با من

گفتم که خانمانم در کار عاشقی رفت
گفتا به کار خودباش تدبیر خانه با من

گفتم به جرم شادی جور زمان مرا کشت
گفتا تو شادمان باش جور زمانه با من

گفتم ز عشقبازی در کس نشان ندیدم
زد بوسه بر لبانم گفتا نشانه با من

گفتم دلم چو مرغیست کز آشیانه دورست
دستی به زلف خود زد گفت آشیانه با من

گفتم ز مهربانان روزی گریزم آخر
گفتا که مهربان باد اشک شبانه با من ..


مهدی سهیلی

۹۴/۰۶/۰۸
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران