گل از کویر بروید در آن زمان که بخوانی
سه شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۵، ۰۵:۰۷ ق.ظ
گل از کویر بروید در آن زمان که بخوانی
بخوان که چون گلِ مریم شمیمِ روح و روانی
بخوان که از نفست روزگارِ تیره سر آید
بخوان که سبزیِ باغی و رودِ در جریانی
نه در حصارِ زمانی، نه در تو بیمِ خزانی
عصاره ی "قَمَری" و بلوغِ "تاج" و "بنانی"
.
به گرمی نفست از وطن شکوفه بر آید
به حق و حرمت میهن خدا کند که بمانی
تو را چگونه بخوانم به رغم مدعیانت
تو را چگونه بخوانم که آفتاب عیانی
برای وصفِ تو واژه به گِل نشسته چرا که
تو از قبیله ی ما ... نه ، که از پیامبرانی
بمان همیشه بمان و ... ، بخوان همیشه بخوان و ...
"حدیثِ عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی"
جویا معروفی
۹۵/۰۷/۱۳