هم‌قافیه با باران

یخچال آب سرد پر از یخ

دوشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۵، ۰۳:۴۶ ب.ظ

یخچال آب سرد پر از یخ
لم داده بود کنج خیابان
ره می سپرد تشنه و خسته
شاعر قدم زنان و پریشان

شاعر میان قحطی مضمون
گویا رسیده بود به بن بست
یخچال آب سرد به او داد
یک کاسه ی طلایی و یک دست

سر زد میان آینه ی آب
یک صید دست و پازده در خون
یک کشتی نشسته به صحرا
یک کشته ی فتاده به هامون

گل کرد یک تغزل خونین
مثل عطش میان دو لب هاش
آن کاسه ی طلایی .... یک دست
شد آفتاب روشن شب هاش

ره می سپرد تشنه تر از پیش
شاعر میان نم نم باران
یخچال آب سرد پر از یخ
لم داده بود کنج خیابان...

سعید بیابانکی

۹۵/۰۷/۱۲
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران