هم‌قافیه با باران

یک چشم را گشود یکی را خمار بست

سه شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۰۱ ب.ظ

یک چشم را گشود یکی را خمار بست

در را پـس از ورود بــه روی شکار بست 


سنجاق سر به مو زد و این سدّ ِسُست را 

بیهــوده در بــرابــر ایـن آبشــار بست 


بــا هر مژه بــه قاعـده ی طب سوزنی 

دانه به دانه دور مـریضش حصار بست 


تــا از کنـار پـــلک نیایــم به خـواب او 

هردیده را به روی جهان با فشاربست 


هر کار کـرد مـاه زمینـی شـود ،نشــد 

قانون سخت جاذبه را هم به کار بست 


بدمست را گذاشت به حال خودش ولی 

انـگور را بـــه جـرم نکـرده بـه دار بست


مهدی رحیمی

۹۴/۰۱/۲۵
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران